روزم را با دیدار فرشته ای به پایان رساندم که دوست نداشتم مرا در آن وضع ببیند خودم را روزها پی در پی از اون مخفی ساختم تا مرا نبیند تا دلش نلغزد تا دلش به کسی که اکنون دل بسته قرص شود اما یادم رفت بپرسم آیا پای قراری که با من بسته ایستاده آیا دنیای را که قول داده کنارم باشد را فراموش نکرده چشمانم را پر از صندوق های اشک دید و خود رفت راهی که باید می رفت اشتباه یا درست دیگر انتخاب کرده و راه بازگشتی ندارد خدا کند بازی تقدیر دوباره او را به کام تنهایی نرساند اکنون دعا میکنم دیگر هیچوقت نبینم اش شاید آخرین دیدار ما در خاکسپاری من باشد.
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1